بهمن 1400
از اتفاق های بهمن اینکه من تصمیم گرفتم برای مدتی سرکار نرم واقعا زحمت مامانی خیلی زیاد شده از آموزش مجازی امیر گرفته تا شیطنت بچه ها به همین دلیل چند ماهه که دنبال فعال کردن بیمه بیکاری خودم بودم رو که تا حالا ازش استفاده نکرده بودم و بالاخره از این ماه فعال شد و حقوق چند ماه رو یکجا بهم دادن البته من به خاطر آموزش نیروهای جدید و جمع کردن کارها تا آخر دی ماه شرکت بودم و قراره هر جا هم که بچه ها نتونن من برگردم و کمکشون کنم بالاخره از مادر کارمند به مادر خانه دار تبدیل شدم دیگه تمام مدت کنارتون هستم و امیدوارم مادر بهتری براتون باشم
مامانی هم یک سفر کوتاه تهران رفت که بچه ها خیلی دلتنگش شدن و اینجا تو فرودگاه منتظر آمدن مامانی مهبون هستن
این ماشین های با نمک هم سوغاتی گرفتین از مامانی
کاردستی مدرسه
اولین برف زمستانی و ما سریع رفتیم بیرون برف بازی که تو پارک علیرضا و مادرش رو دیدیم و بچه ها حسابی برف بازی کردن
این رحل زیبای قرآن هم با کمک هم درست کردیم
تو خونه با شال و کلاه راه میرین
اینم سوپرایز بابا برای روز زن، ممنونم ازت عزیزم
وقتی میخوابی میگه نی نی هم باید بخوابه
خیلی با دایی سهیل علاقه داری کلا در آغوش دایی هستی
وقتی هم دایی خواب باشه یواشکی میری تو رختخواب دایی اینجوری میخوابی