رویای شیرین
خواب دیدن شاهزاده کوچولو
روز دوشنبه 21 مهرماه روز عید غدیر بود این روز واسه من خیلی عزیزه، هرسال روزه میگیرم و نماز مخصوص این روز رو میخونم ولی امسال به خاطر حضور شما موفق به گرفتن روزه نشدم شب دوشنبه هم خونه مامانی مهمان بودیم و تا دیر وقت اونجا بودیم شب که برگشتیم من فراموش کردم ساعت رو واسه نماز برای فردا کوک کنم و خوابم برد خیلی جالب بود با صدای اذان بیدار شدم احساس خاصی داشتم سریع وضو گرفتم و نماز خواندم و کلی دعا کردم چون خسته بودم تصمیم گرفتم دوباره بخوابم و خیلی زود خوابم برد خواب دیدم با بابا سعید رفتیم خرید و ی پسر خیلی شیطون و بانمک همراه ماست ی دستشو سعید گرفته ی دستشو من گرفته بودم اما اصلا توان کنترل کردنشو نداشتیم خیلی شیطونی میکرد خواب جالبی بود یک مرتبه از خواب بیدار شدم احساس خاصی بهم میگفت نی نی تو دلم همون پسر شیطون و عزیزی هست که خوابشو دیدم تصمیم گرفتم به مناسبت این روز و این عید عزیز اسم شما رو اگه پسر بودی علی بزارم من سادات هستم و در تمام عمرم ارادت خاصی به امام علی داشتم جالبه بدونی من و بابا سعید با هم قرار گذاشتیم اگه تو دختر کوچولو ناز هستی بابا واست اسم بزاره و اگه ی پسر خوشگل هستی من واست اسم بزارم نمیدونم بابا میخواد چه اسمی واست بزاره اما من روز عید غدیر تصمیممو گرفتم و اسم مورد علاقمو انتخاب کردم. از زمانی که باردار شدم واسه سلامتیت دعا میخونم و از خدا میخوام سالم و تندرست باشی و با سلامتی کامل به دنیا بیای امیدوارم هر چه هستی سالم باشی و زود بیای تو آغوشم.