بعد از این مدت دیگه آرایشگاه رفتن واجب بود فکر میکردم به خاطر خاطره بد زدن موهات بازم بترسی و گریه کنی که خوشبختانه این اتفاق نیفتاد یک تفریح با مامانی و خاله شهلا من واقعا راننده هستم که بچه تو آغوشم با آرامش خوابیده و رانندگی هم میکنم. شب بیدار شدم دیدم تو رختخواب نیستی رفته بودی جایی که نور باشه با آرامش و در اوج سکوت داشتی بازی می کردی بماند به یادگار از شیطنت هات اینم جوجه یاکریمی که به گلدون خونه ما پناه آورده بود جوجه کوچولو که تازه از تخم بیرون آمده کم کم دارن بزرگ میشن اینم براتون بگم که بابا ...