وبلاگ ماوبلاگ ما، تا این لحظه: 9 سال و 6 ماه و 29 روز سن داره
امیرعلیامیرعلی، تا این لحظه: 8 سال و 11 ماه و 14 روز سن داره
اهورااهورا، تا این لحظه: 4 سال و 3 ماه و 5 روز سن داره

خاطرات عاشقانه گل پسرام

واکسن دو ماهگی

1394/5/5 18:22
نویسنده : مامان سپید
192 بازدید
اشتراک گذاری

واکسن دو ماهگی

پسر عزیزم دو ماهگیت مبارکبوس فرزند عزیزم روز شنبه سوم مرداد ماه دو ماه شدی من  و مامانمحبت رفتیم و واست واکسن زدیم شما خیلی سرحال بودی اول قد و وزن رو چک کردن و بعد رفتیم واسه واکسن زدنترسو

رو تخت خوابیدی، اول قطره فلج اطفال بهت دادن ی کم تلخ بود و شما دوست نداشتی بعدش واست واکسن زدن.

وقتی برگشتیم شما بیقرار بودی کم کم تب کردی و بی طاقتیت بیشتر شدغمگین شب رو کلا نخوابیدی و من و مامان هم بیدار بودیم دستمال رو پاهات و پیشانیت میذاشتیم شاید تب شما پایین بیاد و آرام بشی ولی شما درد داشتی،  واسه اولین بار اشکاتو دیدم اشکات تند تند رو گونه هات میامد و جیغ میزدیگریه طاقت دیدن اشکاتو نداشتم تمام بدنم درد گرفته بود ساعت 9 صبح رضایت دادی و تقریبا یک ساعت خوابیدی من که هلاک بودم کنارت بیهوش شدمخستهگیج.

مرد که نباید همش بخنده، وقتی مریضه باید عصبانی و ناراحت باشهعصبانی

روزدوم حالت بهتر بود ولی همچنان تب داشتی بازم شب ناراحت بودی و نخوابیدی. الحمدلله الان حالت بهتره و دیگه تب نداری، داری دست و پا میزنی و به کامپیوتر نگاه میکنی قربونت برم عزیزم عاشقتمبوس.

پسندها (3)

نظرات (1)

شیما
21 مرداد 94 11:30
حتی بامزه هم گریه میکنه