وبلاگ ماوبلاگ ما، تا این لحظه: 9 سال و 7 ماه و 11 روز سن داره
امیرعلیامیرعلی، تا این لحظه: 8 سال و 11 ماه و 27 روز سن داره
اهورااهورا، تا این لحظه: 4 سال و 3 ماه و 18 روز سن داره

خاطرات عاشقانه گل پسرام

اولین عید قربان و امیرعلی

1394/7/5 0:27
نویسنده : مامان سپید
142 بازدید
اشتراک گذاری

امسال اولین عید قربان بود که خانواده ما سه نفره بود و حضور قشنگ پسرم رو لمس کردیم،

امسال ما دو قربانی داشتیم پدر و مامان ی گوسفند قربانی داشتن و با عمه ها و عمو هم قرار داشتیم ی گوسفند قربانی کنیم و ما مونده بودیم کجا بریم؟غمگین

پدر جون زحمت کشید و مراسم قربانی کردن رو به روز جمعه موکول کرد تا ما هم باشیم.

روز پنج شنبه صبح زود بیدار شدیم و رفتیم خونه عمه شهلا.

وقتی رسیدیم شما بغل عمه رفتی و دلبری کردی

اینم قربانی عید ما

امیرعلی و دیانا

اینجا هم کلاه باشگاه نسیم رو پوشیده بودی

روز بعد هم که جمعه بود رفتیم پیش پدر و مامان و باز هم قربانیآرام خاله مهری اینا هم اونجا بودن و خلاصه حسابی کباب خوردیم و خوش گذشت.

امیدوارم همیشه شاد باشیم و در کنار هم این اعیاد قشنگ رو جشن بگیریم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)