روزهای قشنگ

پسرم 15 ماهگی رو تمام کردی و وارد شانزده ماهگی شدی

بسیار شیرین و زیبا هستی و عاشقانه دوستت دارم و خواهم داشت

گل پسر من الان هشت تا دندون داره و خودش غذا میخوره به راحتی راه میره و میتونه منظورشو با کلمات بیان کنه، کلمات جدید هم یاد گرفتی

عمو از دَدَو به آآآآآآآآآآآآآمو تغییر کرده

نسیم           نَدیم (شب تولد عمو میثم برای اولین بار نسیم رو خودت صدا زدی اونم دوبار)

الناز             اِناز

اصلا از کسی نمیترسی و مثل همیشه بسیار صمیمی و خوش خنده. خیلی اجتماعی هستی و خوب بلدی شیرینی کنی و خودتو تو دل همه جا کنی. من که از سرکار برگردم کلا با شما هستم باهم بازی میکنیم بغل هم میخوابیم و حتی آشپزی رو مشترک انجام میدیم کودک درونم حسابی فعال شده و به شما خیلی خوش میگذره من الکی هم بخندم با من میخندی و بابا داره بهمون حسودی میکنه میگه تو رو خیلی دوست داره تا اینو میشنوی سریع میری دلبری کردن واسه بابا، ماشاالله حسابی باهوشی و تند تند میگی بابادَعید ، بابایی

سعید هم حسابی واست ذوق میکنه و بوس های آبدار

دیشب بابا از ماموریت آمد و خسته بود من پشتشو ماساژ دادم و شما یاد گرفتی دیگه تا هردوتون خوابیدین بابا رو ماساژ دادی فدات شم بامحبت

زندگی قشنگ و آرومی داریم، من تو قلب این زندگی راضی و خوشحالم امیدوارم همه تو زندگیشون عاشقانه هایی داشته باشن و دلشون پر از شادی باشه.

زنــدگـــی نیســــت بجـــز حـــرف محبــــت به کســــی

                                                ورنه هــر خار و خســــی زنــدگــــی کرده بســــی