عکس های بهمن ماه 95
تا بیست و یک ماهگی
هوا خیلی سرد شده و ی برف حسابی اومد اول رفتیم پارک در خونمون و کلی بازی کردیم بیشتر همسایه ها هم اومده بودن
امیرعلی و رایان
امیرعلی و علیرضا (البته علیرضا رفت برف بازی و تو عکس نیفتاد)
بعد رفتیم پارک کوهستان برف بازی و کلی عکس یادگاری انداختیم
از اتفاقات این ماه عمل اوژانسی چشم مامان عزیزم بود که همگی واقعا شوکه شدیم و قرار شد تا دو هفته امیرعلی رو مهد بزاریم که مامانی قبول نکرد و گفت هوا خیلی سرده بچه مریض میشه و ممکنه تو مهد راحت نباشه، خدا رو شکر عمل با موفقیت انجام شد و رفتیم سراغ مرخصی که من و بابا نوبتی میگرفتیم و بعد نوبت دایی و خاله ها شد و خدا رو شکر این دو هفته از مامانی حسابی مراقبت کردیم و کلی خونه مامانی شلوغ بود و هر روز مهمون داشتیم و به پسری حسابی خوش گذشت دیگه کلا من درگیر بودم و اصلا وقت عکس گرفتن و مطلب گذاشتن رو نداشتم.
از اتفاقات دیگه پیروزی تیم کشتی ایران بود که این مسابقات تو شهر ما برگزار شد و کلی بعد از پیروزی جشن و سرور به پا شد و البته ما هم رفتیم و شادی کردیم
وقتی پسری از حموم میاد
ی خواب راحت بعد از حموم
آخر ماه و بازم کلی کار حسابداری دیگه امیرعلی و بابایی اومدن دنبالم و باهم برگشتیم
اینم پانیذ و پارمیس که تا فهمیدن شما اومدی سریع اومدن باهات بازی کنن قربونت برم ببین پارمیس چطور نگات میکنه
و البته شام مهمون بابایی بودیم.
قربونت برم تازه موهاتو کوتاه کردیم ماه بودی و ماه تر شدی
و در آخر هدیه ولنتاین من
ممنونم سعید عزیزم