تابستان 98
مروری بر تابستان
ابتدای تابستان و قبل از مریضی پدر کلا هر هفته با خانواده بابایی بیرون میرفتیم و هر هفته یکی مهمان میکرد که خیلی خیلی هم بهمون خوش گذشت ولی متاسفانه زیاد ازش عکس ندارم این ی عکس هم مهسا جون ازتون گرفته.
آقای مهندس کوچک امیر عزیزم خودش با دومینو این رو برامون درست کرده
و البته علاقه زیادی به بار زدن زدی
علاقه زیادی به کمک در کارهای خانه داری و واقعا بعضی وقتها اذیت میکنی مثل کمک کردنت در سبزی شستن البته هدف شما بیشتر آب بازی بود و حسابی مامانی رو اذیت کردی.
وقتی میخوای شادی بشی و مانتو شادی هم میپوشی
روز عید غدیر به پیشنهاد عمه اعظم اونجا رفتیم و مامانی هم ی غذای خوشمزه درست کرد و برامون آورد از صبح اونجا بودیم و کلی مهمان اومد و هم عیدی گرفتن و شما هم حسابی با بچه های پسر عمه های من بازی کردی مخصوصا قسمت آب بازی تو حیاط که خیلی بهتون خوش گذشت و منم فیلمشو برات گرفتم.
از محرم عکس بذارم و عزادری پسرم که داره زنجیر میزنه
امیر و داداش حسین
واااااااااای ی پسر اخموووووووو