وبلاگ ماوبلاگ ما، تا این لحظه: 9 سال و 7 ماه و 12 روز سن داره
امیرعلیامیرعلی، تا این لحظه: 8 سال و 11 ماه و 28 روز سن داره
اهورااهورا، تا این لحظه: 4 سال و 3 ماه و 19 روز سن داره

خاطرات عاشقانه گل پسرام

تابستان 98

1398/7/10 10:03
نویسنده : مامان سپید
170 بازدید
اشتراک گذاری

مروری بر تابستان

ابتدای تابستان و قبل از مریضی پدر کلا هر هفته با خانواده بابایی بیرون میرفتیم و هر هفته یکی مهمان میکرد که خیلی خیلی هم بهمون خوش گذشت ولی متاسفانه زیاد ازش عکس ندارم این ی عکس هم مهسا جون ازتون گرفته.

آقای مهندس کوچک امیر عزیزم خودش با دومینو این رو برامون درست کرده

و البته علاقه زیادی به بار زدن زدی

علاقه زیادی به کمک در کارهای خانه داری و واقعا بعضی وقتها اذیت میکنی مثل کمک کردنت در سبزی شستن البته هدف شما بیشتر آب بازی بود و حسابی مامانی رو اذیت کردی.

وقتی میخوای شادی بشی و مانتو شادی هم میپوشی

روز عید غدیر به پیشنهاد عمه اعظم اونجا رفتیم و مامانی هم ی غذای خوشمزه درست کرد و برامون آورد از صبح اونجا بودیم و کلی مهمان اومد و هم عیدی گرفتن و شما هم حسابی با بچه های پسر عمه های من بازی کردی مخصوصا قسمت آب بازی تو حیاط که خیلی بهتون خوش گذشت و منم فیلمشو برات گرفتم.

از محرم عکس بذارم و عزادری پسرم که داره زنجیر میزنه

امیر و داداش حسین

واااااااااای    ی پسر اخموووووووو

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)