وبلاگ ماوبلاگ ما، تا این لحظه: 9 سال و 7 ماه و 11 روز سن داره
امیرعلیامیرعلی، تا این لحظه: 8 سال و 11 ماه و 27 روز سن داره
اهورااهورا، تا این لحظه: 4 سال و 3 ماه و 18 روز سن داره

خاطرات عاشقانه گل پسرام

قدردانی

1396/1/16 9:34
نویسنده : مامان سپید
98 بازدید
اشتراک گذاری

بابا سعید هر وقت میاد خونه زنگ میزنه که ما دوتایی بریم و در رو براش باز کنیم میگه بهترین حس دنیا بهش دست میده وقتی میبینه ی خونه گرم داره و همسر و فرزندش منتظرش هستن.

 دیشب طبق معمول وقتی بابایی زنگ زد، پسری دوید و در رو براش باز کرد، من فقط ی سبد بزرگ مملو از گل های زیبا دیدم، بابایی سبد گل رو به من هدیه کرد و گفت به پاس قدردانی از زحمتام واسم گرفته، واقعا سوپرایز شدم.

خونمون به عطر خوش این گلهای بهاری همراه با عشق و دوستی بی همتای من و بابا معطر شد.

از غم خبری نبود اگر عشق نبود

دل بود ولی چه سود اگر عشق نبود

بی رنگ تر از نقطه موهومی بود

این دایره کبود اگر عشق نبود

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)