وبلاگ ماوبلاگ ما، تا این لحظه: 9 سال و 7 ماه سن داره
امیرعلیامیرعلی، تا این لحظه: 8 سال و 11 ماه و 16 روز سن داره
اهورااهورا، تا این لحظه: 4 سال و 3 ماه و 7 روز سن داره

خاطرات عاشقانه گل پسرام

تصادف قبل از زایمان

1398/11/11 10:12
نویسنده : مامان سپید
38 بازدید
اشتراک گذاری

روز دهم بهمن آخرین روز کاری مامان سپید بود و با محیط کاری تا چند ماه دیگه خداحافظی کردم 

روز یازدهم برای پذیرش بیمارستان رفتیم و همه کارا رو انجام دادیم ولی تا ظهر طول کشید بعد به پیشنهاد من سر مزار پدرم و مادرشوهر و پدرشوهرم رفتیم دوست داشتم زنده بودن و فردا باهام بیمارستان میامدن اما میدونم روحشون میاد و مراقب ما هستن بعد از ی دنیا دلتنگی در راه رفتن به خونه بودیم که متاسفانه تصادف کردیم

تصادفی بسیار خطرناک، که البته خدا بهمون رحم کرد و راننده موتور کشته نشد

دیگه با توجه به شرایط من و خطری که برای پاره شدن کیسه آب بهم کرده بودن با اون تصادف و تکان بسیار بدی که خوردم میتونم بگم تقریبا تو کما بودم ولی بازم خدا رو شکر که اتاق بدتری نیفتاد و همه چی به خیر گذشت، فقط منتظر رسیدن روز دوازدهم بود اما صدای خورد شدن ماشین و صحنه تصادف لحظه ای برای آرام بودن فراهم نمیکرد.

در شرایطی که میخواستم تسکین دردی برای سعید باشم واقعا حال خودم نابود بود و نمیتونستم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)