عکس ها تا ده ماهگی
آخرین ماه سال 94
بابا سعید موبایلشو گم کرد خیلی ناراحت شدیم
امیرعلی رفت و واسش ی گوشی قدیمی که داشتیم پیدا کرد
دیگه نزدیک عید شده و خونه تکونی شروع شد
با حضور گل پسر تمیزی خیلی سخته هر جا که باشیم آقا باید تشریف بیاره و نظارت کنه
حتی تو تراس
کارهای بد زیاد میکنی در دستگاه DVD مامان رو شکستیدستگاه مودم دایی رو انداختی و آنتنش شکست سیم آنتن تلویزیون رو کلا کندی هر وقت از سر کار برمیگردیم شاهد خراب کاری های جدید آقا کوچولو هستیم تازه خودتو مظلوم میگیری و لوس میکنی میری بغل مامانی که کسی حرفی نزنه
امیرعلی بعد از خوردن بستنی
هرجا میرم، سریع پشت سرم میای حتی تو آشپزخونه بعد پاهامو میگیری و دستاتو باز میکنی تا بغلت کنم و قشنگ به آشپزی مامان نظارت کنی
وقتی خیلی خسته میشی هر جا که باشی بی سر و صدا آروم میخوابی
گل پسر در حال خرید
تا غافل میشدیم خودت میخواستی از قفسه ها وسیله برداری
بعد از موفق شدن هم خوشحالی میکردی
من گرسنمه
به غذا میگی نم نم
تا غذا رو آوردن به همه میگفتی نم نم
تو رستوران همه خندیدن و ازت عکس گرفتن
دایی جون دوتا گوشی داره میخواست عکس سلفی بگیره پسری هم همون کار رو تکرار کرد مثل دایی جون البته به قول امیرعلی دای
ی بچه ساعت نه شب میخوابه پسر گل ما ساعت دوشب عکس سلفی میگیره
بفرمایید شام به صرف ماکارونی و امیرعلی با سس
امیرعلی آماده رفتن به حموم
میوه خوردن گل پسر
آخ جون توپ بازی
واما رقص پسری
وقتی خوشحال هستی موقع شیرخوردن هم میرقصی
لوس شدن آقامون
خیلی لوس شدن
امیرعلی در محل کار مامان سپید
رانندگی با ماشین دایی جون
پاهای گل پسر قوی شده و میتونه تنهایی سر و پا وایسه
گوشی من دستت بود دیدم کلی عکس سلفی انداختی اینم نمونش
فقط حجم گوشی منم پرشده بود