وبلاگ ماوبلاگ ما، تا این لحظه: 9 سال و 6 ماه و 29 روز سن داره
امیرعلیامیرعلی، تا این لحظه: 8 سال و 11 ماه و 14 روز سن داره
اهورااهورا، تا این لحظه: 4 سال و 3 ماه و 5 روز سن داره

خاطرات عاشقانه گل پسرام

واکسن یک سالگی

1395/3/9 9:12
نویسنده : مامان سپید
83 بازدید
اشتراک گذاری

زمانیکه واکسن شش ماهگیتو زدیم درمانگاه گفت که فقط روزهای چهارشنبه واکسن یکسالگی رو تزریق میکنه و زمانیکه یکساله شد روز چهارشنبه مراجعه کنین

فردای تولد مامانیمحبت و دایی جونمحبت زحمت کشیدن و شما بردن درمانگاه

ولی مسئولای درمانگاه جلسه داشتن و واکسن به روز یکشنبه موکول شد و پسری اون روز واکسن نزدآرام

روز یکشنبه 95/03/09 بازم دایی جونمحبت و مامانیمحبت شما رو بردن و این بار واکسن یکسالگیتو زدی.

دایی جونمحبت می گفت اصلا گریه نکردی فقط اون لحظه ی ذره اخم کردی دیگه واکسن زده بودی و خوش به حالت شده بود و تا خانه بغل دایی جون پشت فرمان نشستی عاشق رانندگی هستی ولی من میترسم چون خطرناکه هر وقت ماشین خاموش باشه اجازه میدم پشت فرمان بشینی، شما هم به همه چی دست میزنی بوق میزنی و ضبط رو روشن میکنی و با صدای بلند میخندی و خوشحالی میکنی.

این واکسن خیلی خوب بود دیگه ماشالله بزرگ شدی، مرد شدی اصلا اذیت نشدی، بعداز ظهر هم با بابا سعیدمحبت رفتی خرید، اصلا تب نکردی و بیقراری نکردی و مثل همیشه بودی خدا رو شکر

واکسن یکساله شدنت مبارک زیباترین پسربوس

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)