قدرتمند شدن
پاهات کاملا قوی شده دستاتو به دیوار میگیری و دور به دور خونه راه میری دیشب تونستی چند دقیقه بدون کمک خودت تنهایی روپاهات وایسی قدرت راه رفتن هم داری فقط ی کم میترسی که طبیعیه
بسیار کنجکاو هستی و دوست داری خودت همه چی رو تجربه کنی و کار ما خیلی سخت شده، به قول عمه شهلا بچه نوپا، نه نفر رو میخواد اینم ی نمونه از شیطنت آقا کوچولو به روایت تصویر(البته عکسا ی کم بی کیفیته چون از روی فیلم گرفتم)
کنترل کردنت خیلی سخته و به ی چشم به هم زدن روی میز هستی برای جلوگیری ار افتادنت کلی با بابا سعید فکر کردیم و به این نتیجه رسیدیم که مبلا رو برعکس کنیم به این شکل
انگار مبلا قهرن همه پشت بهمون هستن، مبلا مثل پشتی شدن و فقط میشه بهشون تکیه کنی، خونمون خیلی خنده دار شده با اعتراض شدید امیرعلی هم مواجه شدیم دیگه نمیتونی از مبل بالا بری شدیدا مبل رو میزنی و میگی اَت اَت اَت
قبلا که کوچولو بودی و تو روروک حرکت میکردی من برای اطمینان میز جلو مبلا رو جلو بوفه گذاشتم که وقتی با سرعت به بوفه رسیدی خدای نکرده وسیله ای روت نیفته آخه بوفه ما در نداره اما...... از مبلا که ناامید شدی رفتی سراغ اون میز و بوفه اصلا فکر نکردم بتونی ازش بالا بری ولی با تلاشی کمتر از دو دقیقه موفق شدی ازش بالا بری، قصد بالا رفتن از بوفه هم داشتی که خیلی خطرناک بود و داشتم از ترس سکته میکردم که مجبور شدیم اون میز و وسایل بوفه و حتی طبقه های بوفه هم برداریم
مرحله بعد سراغ گاز رفتی، البته برای اطمینان من روی دوشعله جلو گاز چیزی نمیزارم چون ماشاالله قدت بلنده و میتونی بهش دست بزنی خدای نکرده دستات بسوزه یا چیزی روی خودت بریزی
من داشتم ظرف میشستم و شما دسته فر گاز رو گرفته بودی یکدفعه در فر رو باز کردی و رفتی روی در فر
قشنگ تا شعله آخر گاز تسلط داشتی و دستت میرسید، داشتم از ترس سکته میکردم
خیلی خطرناک بود بالافاصله در فر رو چسب زدم که دیگه نتونی بازش کنی دیگه ناامید شدی و سراغ بازی های دیگه رفتی
خدا رو شکر تا اکتشاف بعدی شما هیچ وسیله خطرناکی نداریم فعلا ما موفق شدیم و خیالمون راحته