وبلاگ ماوبلاگ ما، تا این لحظه: 9 سال و 7 ماه و 11 روز سن داره
امیرعلیامیرعلی، تا این لحظه: 8 سال و 11 ماه و 27 روز سن داره
اهورااهورا، تا این لحظه: 4 سال و 3 ماه و 18 روز سن داره

خاطرات عاشقانه گل پسرام

بیل

1396/10/17 9:15
نویسنده : مامان سپید
141 بازدید
اشتراک گذاری

مدت زمان کوتاهی هست که یکی از همسایه ها اقدام به خراب کردن خونش کرده تا آپارتمان سازی کنه و ی بیل مکانیکی زحمت خراب کردن رو در زمان کوتاهی کشید که پسری عاشق بیل مکانیکی شد و صبح ها با دایی میرفتی و نگاه میکردی و ذوق میکردی و داد میزدی بیل بیل

دیگه دایی زحمت کشید ی ماشین فلزی خوشگل و کوچولو با طرح بیل مکانیکی واست گرفت تا بازی کنی

منم که دیدم خیلی ذوق داری این ماشین رو واست آوردم که ناگفته نمونه زحمت اینم قبلا دایی جون کشیده بود

دیگه کل ماشین هاتو میزاری و با بیل مکانیکی همرو جابجا میکنی که آموزش این کار هم با دایی جون بود

ی روز صبح که از خواب بیدار شدی دیدی کنار رختخوابت دایی جون با این ماشین بزرگ وایساده بلافاصله از خواب بلند شدی و دادمیزدی دایی بیل مرسی بیل مرسی دایی جون دایی عزیز و ... حسابی ذوق کرده بودی و تا شب از دایی تشکر کردی با وجود اینکه دایی نبود و رفته بود سرکار،

وقتی میری دستشویی دم در پارکش میکنی حتی موقع خواب باید کنار رختخوابت باشه و فوق العاده دوستش داری اصلا اجازه نمیدی کسی بهش دست بزنه، واقعا ممنون دایی جون مهربون.

این هم پدر جون واست خریده

رفتیم خیابان این بیل هم انتخاب خودت بود که به اصرار خریدیش

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)