وبلاگ ماوبلاگ ما، تا این لحظه: 9 سال و 6 ماه و 28 روز سن داره
امیرعلیامیرعلی، تا این لحظه: 8 سال و 11 ماه و 13 روز سن داره
اهورااهورا، تا این لحظه: 4 سال و 3 ماه و 4 روز سن داره

خاطرات عاشقانه گل پسرام

از پوشک گرفتن

1396/9/21 9:15
نویسنده : مامان سپید
116 بازدید
اشتراک گذاری

دقیقا بخوام بنویسم تاریخ 11 آبان ماه بود در سن دو سال و پنج ماهگی خودت رفتی در دستشویی و گفتی ج ی ش من اصلا باور نداشتم پوشک نکنم ولی اصلا قبول نکردی و بعد از دستشویی فرار میکردی که پوشکت نکنم من  فکر میکردم این کار خیلی خیلی سخته و خوشبختانه با کمک مامانی خیلی خیلی راحت شد و فراتر از تصور شما خودت کمک کردی و پوشک نشدی البته یکی دوبار هم شیطونی و کردی و یادت رفت که بگی که به پیشنهاد مامانی هر ده دقیقه ی بار خودم ازت میپرسیدم تا کم کم عادت کردی ولی چون پات آسیب دید و آتل گرفتیم دوباره مجبور به پوشک کردن شدیم که خیلی بدت میموند و میرفتی در دستشویی و میخواستی بری داخل و وقتی با اصرار ما نمیرفتی گریه میکردی و آتیشمون میزدی تا کم کم دوباره به پوشک عادت کردی و به محض اینکه آتل پاتو باز کردیم راحت شدی و این بار نیازی نبود که بهت یادآوردی کنم که دستشویی داری یا نه و خودت بهم میگفتی،البته وقتی مهمانی میریم به اصرار من بازم پوشک میشی چون میترسم سرگرم بازی باشی و کنترل از دستت بره مامانم با این کار مخالفه و منم بهت اعتماد کامل دارم ولی چون خودم در اوایل ازدواج تجربه بد و البته تلخ از یکی از بچه های فامیل پیدا کردم و میزان خجالت و ناراحتی اون بچه رو درک کردم دوست ندارم این طور خاطره بدی از بچه من واسه کسی بمونه و تجربه ای تلخ واسه پسرم که باعث بشه اعتماد به نفست خدشه دار بشه بنابراین سعی میکنم زیاد مهمانی نرم تا پسری همونطور که تو خونه کاملا مسلطه تو مهمونی هم مسلط بشه و بازیگوشی بچگانه باعث فراموشیش نشه، جالب اینجاست که دیگه اجازه نمیدی باهات تو دستشویی بیام و خودت میری و بعد از اینکه کارت تمام شه منو صدا میکنی خیلی حیا داری پسرم واقعا آقایی و این کار رو در عمل به هممون ثابت کردی عاشقتم گلم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)