وبلاگ ماوبلاگ ما، تا این لحظه: 9 سال و 6 ماه و 22 روز سن داره
امیرعلیامیرعلی، تا این لحظه: 8 سال و 11 ماه و 7 روز سن داره
اهورااهورا، تا این لحظه: 4 سال و 2 ماه و 29 روز سن داره

خاطرات عاشقانه گل پسرام

تعیین جنسیت

1394/1/19 1:30
نویسنده : مامان سپید
197 بازدید
اشتراک گذاری

بالاخره معمای جنسیت شما توسط ی دکتر مهربون حل شد و جنسیت شما معلوم شد.

 همه خیلی علاقه مند بودن که بدونن شما آقا پسری یا دختر خانم، واسه من اصلا فرقی نمیکرد چون اینقد دوستت دارم که اندازه نداره ولی همه حدس میزدن و تازه شرط بندی هم کرده بودن.

نی نی ما گل پسرهبوس

در اوج وسیله جمع کردن و خونه کشی بودیم که یک مرتبه دل درد بدی گرفتم دردشدید و شدیدتر میشد مامان رفت پیش منشی دکتر و شرایطتمو گفت و با کلی خواهش منشی رضایت داد نفر آخر ویزیت بشم وقتی دکتر دید گفت ضربان قلب بچه کم شده و احتمال زایمان زود رس داری نامه بیمارستان نوشت و منو فرستاد بیمارستان.

از داخل مطب من نتونستم اشکامو  کنترل کنم و تند اشک میریختم بلافاصله رفتیم بیمارستان و اونجا نوار قلب شما رو گرفتن دکتر گفت  بچه تحت فشار بوده ولی نیازی به بستری شدن نداری برو خونه و استراحت کن برای اطمینان ی سونو هم برو،بعد رفتیم سونو گرافی اونجا بابا هم بود و با من آمد داخل، دکتر شما رو نشون داد دستات، پاهای کوچولو و قشنگتو دیدیم عزیزدلم، جنسیت شما هم مشخص شد و دکتر به بابا گفت صددرصد پسره، اما استراحت مطلق به من دادن منم ازترس دیگه تکون نمیخوردم و کم کم همه چی به حالت طبیعی برگشت.

بعد از اینکه دکتر گفت شما پسر هستی احساس خاصی داشتم چون همه میگن پسرا مامانی هستن پس پشت و پناه من میشی و چراغ دلم

تو میشی اولین نوه پسری خانواده بابایی، چون اونا بچه های عمه هات بودن و تو اولین نوه ای هستی که قراره نام این خانواده رو داشته باشه و اولین نوه پسری هستی و بعد از سه نوه دختر اولین گل پسر میشی

مطمنم واسه من و خانوادم خیلی خیلی عزیزیمحبت چون اینجا بعد از من بچه نداشتن و من بچه کوچیک خانواده بودم حالا بچه من، بچه کوچیک میشه خیلی جالبهچشمک.

دیگه واست شعرای پسرانه میخونم

ای پسر قشنگ و مهربونم                             بیا میخوام تو رو رو پام بشونم

میخوام برات شونه کنم موهاتو                         دل نداره طاقت گریه هاتو

بعد بابا مرد خونه تویی تو                             قشنگ و ناز و یکدونه تویی تو

قربون ناز و خنده و ادات شم                         دلم میخواد از صبح تا شب فدات شم

شبا موقع خواب این شعر رو میخونم:

پسر گلم لالاش میاد                    شب که بشه باباش میاد

سوار اسب سم طلا                     میاد میاد از اون بالا

براش قاقا میاره                            طوق طلا میاره

طوق طلا به گردنش                      میفته روی پیرهنش

جیرینگ جیرینگ میکنه براش           چقد دوسش داره باباش

پسندها (4)

نظرات (2)

مامان و بابای پارسا جون
4 اردیبهشت 94 1:56
انشاالله نی نی کوچولوتون به سلامتی بیاد تو آغوشتون خیلی حس خوبیه
مامی
24 اردیبهشت 94 11:11
مبارکه مبارکه عزیزم ، انشاله به سلامتی به دنیا بیاد