وبلاگ ماوبلاگ ما، تا این لحظه: 9 سال و 7 ماه و 10 روز سن داره
امیرعلیامیرعلی، تا این لحظه: 8 سال و 11 ماه و 26 روز سن داره
اهورااهورا، تا این لحظه: 4 سال و 3 ماه و 17 روز سن داره

خاطرات عاشقانه گل پسرام

تولد چهار سالگی عزیز دلم

1398/7/9 12:45
نویسنده : مامان سپید
127 بازدید
اشتراک گذاری

بعد از ی تاخیر بیست روزه اقدام به گرفتن تولد کردیم البته برای امسال طبق قولی که مامانی واسه موتور شارژی بهت داده بود تصمیم بر خرید موتور شارژی شد خودت میگفتی تولد نمیخوام موتور شارژی میخوام ولی وقعا موتور شارژی خیلی گران شد و اونم مثل سایر قیمت ها یهویی چهار برابر شده بود ولی ما به قولمون وفا کردیم و برات خریدیم البته قسمت اصلی هزینه رو پدر و مامانی دادن و ی قسمت هم دایی جون و من دادیم، ی روز که تو خونه بودیم خاله شهلا اینا اومدن با کلی هدیه قشنگ، دایی حسین برات فوتبال دستی خریده بود شادی جون ی دوربین و ی ماشین خیلی قشنگ و خاله شهلا هدیه نقدی بهت کادو دادن تصمیم ما از نگرفتن تولد این بود کسی زحمت نیفته ولی واقعا اینقد همه دوستت دارن و تولدت یادشون هست تولدم نگریم ولی کادوهاتو میگیری

همون شب تصمیم گرفتیم ی تولد مختصر هم بگیریم و من شام درست کردم و ی کیک تولد خریدم و بابا سعید ی کم برات تزیینات کرد و خاله شهلا اینا که خونه مامانی بودن رو دعوت کردیم و همه اومدن خونه ما در کمتر از سه ساعت برات تولد گرفتیم البته دایی هم عکس و فیلم گرفت که هنوز موفق نشدم برم آتلیه و عکس ها رو بیارم، هدفمون داشتن ی یادگاری از تولد چهار سالگیت بود عزیزم.

اینم پسرم با موتور شارژی

دو هفته بعد عمه شهلا رو دعوت کرده بودیم که مهسا جون و عمو کاوه با این کیک قشنگ اومدن و همون رو غافلگیر کردن و دوباره ی تولد دیگه گرفتیم عمه عزیز هم زحمت کشیده بود و هدیه نقدی آورده بود از همشون ممنونیم. خیلی خوش به حالت شد امسال صاحب دو تا تولد شدی عزیز دلم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)