دلنوشته ها
شعری برای فرزندم
سومین روز از خرداد سال نود و چهار خداوندهدیه ای بر ما عطا فرمود چون دُر
بی بها نبود سعادت شامل حال کسی تا شود از یاوران امیرالمومنان
نام مولود عزیزم کرده پدر امیرعلی حافظش باش ای خدا حق امیرالمؤمنین
امیرعلی شد اقتباس از نام امیرالمومنین آن که بود در عهد خود گُرد و شجاع و پهلوان
دیده ها روشن شد از یمن قدومت امیرعلی قوت قلب سعید هستی ای طوطی شیرین زبان
سپیده میگوید میبوسم صورتت ای میوه باغ دلم از جدائیت ندارم طاقت و تاب و توان
هست تقدیر خدا تا دور نباشی از برم روشنی بخشیدی به چشمم ای تو ماه آسمان
دارم امید از خدا ای نور عینم قرن ها سرفراز و سربلند باشی به جمع نخبگان
از گزند چشم بد بهرت کنم اسپند دود مشک و عود و عنبر و عطر و گلاب از قمصران
بهر حفظ تو بخوانم قل اعوذ و ان یکاد آیت الکرسی ، اذا جاء و هل اتی
اسم اعظم سوره یاسین و الشمس و ضحی بسته ام بر بازوانت تا شوی از خالصان
کور گردد هر که نتواند ببیند روی تو روزگارش تیره سازد خالق روزی رسان
گویش ناهید مادر بزرگت روز و شب در هر کجا امیرعلی جانم، امیرعلی ای مرا آرام جان
پدربزرگت جلال گوید ، قند و عسل ای قلب من نازنینم امیرعلی پیوسته باشی مهربان
هر کجا ره می رود هر لحظه می گوید مدام من به قربانت شوم ای بهتر از روح و روان
بگذرم زینها بگویم دو کلام حرف حساب مشین با حسود و بخیل و تنگ چشم و احمقان
باز کن اوراق تاریخ و به دقت کن نظر نیست جمشید جم و کیخسرو و تاج شهان
رفت اسکندر ز دنیا، کوروش و بهرام گور رستم و سهراب یل شاهنشه اشکانیان
عزت و ذلت فقط خاص خداوند است و بس کرد ویران تاج و تخت و قدرت فرعونیان
امیرعلی خواهی بدانی کیستی غنچه نورسته ای از سرزمین باختران
تو هستی اولین یادگار بابا نعمت آن شیرمرد عزیز دل دایی و عمه ها و عمویی ای پسر
گر نبینند هر لحظه رخ زیبای تورا عشقبازی میکنند هر روزه عکس تو را
نصیحت میکند مادر تورا دریکسالگی همه چیز در جهان تكراریست جز مردانگی